روستای طاق دامغان

Saturday, February 14, 2009

تصاویری از طاق به همراه چند ترانه به زبان بومی

باغستان بق درجنوب روستا ونیز نمای جنوبی طاق


لو یا جایگاه نگهداری گوسفندان در زیر تپه ای دردو کیلومتری شمال روستا













گرمابه زیر زمینی روستا که در دوره قاجاریه ساخته شده است و تا 7 سال پیش استفاده میشد. تصویر نخست رختکن و تصویر دوم نمای داخلی گرمابه می باشد






















دروازه قدیمی روستا که در سال 1387 خورشیدی بوسیله یکی از اهالی تخریب شده است





واژگان بومی دامغان شباهت بسیاری به واژگان چینی و ژاپنی دارد ، برای نمونه بکار بردن صدای بلند او در پایان بسیاری از این واژگان و حروف مشترک استفاده شده و نیز شباهت دستور العمل ساختاری واژگان ، مثلا کلمه شنگل ( به معنای موی زیر دنبه گوسفند که به آن پهن چسبیده است ) یکی از نامهای چینی است ، یا کلماتی مانند آستانو، پنگلو ،چلکو، تو تقلوو... که آخرشان او بکار رفته شباهت بسیاری به ساختار کلمات چینی و ژاپنی دارند نگاهی به کلمات دیگر دامغانی نیز این شباهت عجیب را نشان میدهد ، کلماتی مانند توقولی،دروشم،تول،تولوو...

در زیر چند شعر کودکانه را که با استفاده از واژگان دامغانی ساخته ام می آورم و امیدوارم که علی رقم کاستیهای ان مورد قبول واقع شود

--------

پنگلو

پنگلو ،آی پنگلو ، آی پنگلو ، آی پنگلو

سر تنگلو ، سر تنگلو ، سر تنگلو

جان ننت پیدا شو

تو کیسه ما جا شو

هوا قاراشمیش شده

گرگ سیاه میش شده

مش مندسن سر بنه

میشاش برین میکنه

میزاره روشان دروشم

جز میزنن مثل خم

آق مندسن حیا کن

دروشمه رها کن

شیشک سرش هوایه

تقلی سر به رایه

هوا شده شیر تو شیر

غلت میزنه خر پیر

میخواه باران بگیره

درختا جان بگیره

خلامه هاته جم کن

دم خوردنته کم کن

چمته ته رو به را کن

پاتوه ته به پا کن

نمد چغا تنت کن

دل به سوی زنت کن

از پا چکل خلاشه

چلکو هیزم با ماشه

جم کن ببر تو چفته

اتش بزن دو هفته

بدو برنج نم کن

چایی زود باش تم کن

کماج قلیف ردیف کن

بشین زمینو کیف کن


--------------------------------------------------------------------------------


تقییو

تقییو گو آورده

از چشمه او آورده

تقییو خیلی جرقه

پیچاکه مثل گرگه

تقیو خوشی ؟ خانابدان

خانت باشه آبادان

این او که خیلی توله

مثل زمین شتوله

تقیو خیلی بلایی

از پاشنه سویده هایی

تف روی هر چی مرده

دنبال شین میگرده

تقیو میگن زن داره

یک زن مانکن داره

میگن که شفتو شوره

مث شین شینووای کوره

جنگره مثل گرگه

طالقانی مثل مرغه

دریده است و کاچه

میگیره لنگو پاچه

تقیو گشته برزق

زین زندگی ارزق

تقیو میگن ریده

تو تنبانش چوریده

تقیو خوشی ؟ خانابدان

خانت باشه آبادان!



--------------------------------------------------------------------------------


چسنو

چسنو چوو انداخته

تو شهر هو انداخته

میگن که گوه رو آبه

چسنو حالش خرابه

چسنو چوه ولش کن

چغله بزن غلش کن

این جو که خیلی جوله

اوشم که خیلی توله

چسنو اما جرغه

میپره مثل مرغه

چسنو خوشی؟خانابدان

خانت باشه آبادان




--------------------------------------------------------------------------------


این ترانه محلی را را در سال 1373 در سمنان سروده ام و در آن ترکیبی از واژگان دامغانی و مازندرانی و لری بکار برده ام ، بنه نام درختی کوهی است که در این ترانه جوانی ناکام را بدان نام نامیده ام.

بنه

بنه زمسون- خانه کول کرسی – منقل بیاره – گوله بزاره –گوله تو توفنگ – اتش بیاره-

بنه زمستان- در مخفیگاه شکار و کنار کرسی –منقل میاورد- گوله میگذاشت- گوله میان تفنگ – اتش میاورد-

قلیان بزاره-تا که چشمارو – کنه او جارو- بشنوه یارو – برخوانه بارو- - بنه چوپانه- شیر مردانه

قلیان درست میکرد- تا که چشم ابرو- اب و جاروب کند – تا یارش بشنود – روی بارو بخواند- بنه چوپان است – شیر مردان است

بنه زمسون- تو کوهو صحرا – پا چکل خانه – بنه شوبانه – بنه شوبانه – گرگ بیابان-

بنه زمستان- میان کوه و صحرا- خانه اش پای چکل – بنه نگبان شب است - بنه نگبان شب است – گرگ بیابان

اهوی صحرا – ماهی دریا- بنه کی دانه؟ – شال پا ورنه – شو کلا سر نه- - پا چغا در نه-

آهوی صحرا- ماهی دریا – چه کسی سراغ بنه را دارد ؟ - شب کلاه را سرت کن- نمد چغا تنت کن

بنه سو خانه – تا کهر خوانی- زی بشی جانی- شو بسر دانی – بنه میدانه- اسمون تاره – گوله میباره

بنه را به سوی خانه بیاور- تا سرخی غروب بخوانی- از برای من بیا جان من- شب را پشت سر داری میدانی؟- بنه میدان است- اسمان تار است و- گلوله میبارد-

– یا خدا یاره – بنه بی خواره- در بدر بنه – بی پدر بنه - شو سوار بنه – پا بزار بنه - پا چکل بنه –

ای خدا یاری کن- بنه خواهر ندارد – بنه در به در است- بنه بی پدر است- بنه سوار اسب شو-پا در رکاب اسب بگذار بنه- کنار کوه بنه

نامزه مه بانو – سی چکل خوانه – تنگل میرانه –تنگل مه بانو – تنگل ریسمانه- تا به سر گیره –

نامزدت ماه بانو-برای کوه میخواند- و دوک می بافد- دوک نخ ای ماه بانو – دوک نخ ریسمان میشود – تا انرا روی سرش بگیرد-

راه شهر گیره – تا ز چاروادار – زو خیر گیره- همه چاروادار – پا بنه بنه- اتش بیارن –

و راه شهر را بگیرد- تا از چاروادار- خبر اورا بگیرد- همه چاروادارها – کنار آغل گوسفندان بنه- اتش میاورند

چایی بزارن – تا شویه فردا – همه بیدارن- از بنه اخر – کی خور دارن – بنه بی یاره – بنه بی خواره-

چای میگذارند – تا فردا شب- همه بیدار هستند – اخر ازبنه- کی خبر دارند- بنه یار ندارد – بنه خواهر ندارد




--------------------------------------------------------------------------------


شعر زیر را نیز در سال -1377- در وصف دامغان سروده ام .

دامغان

دامغان ای شهر عزت شهر نور- ای بلندا آسمانت پر غرور

ای نگارین لاله گون ای شهر پاک- شهر رادی شهر شادی شهر شور

ای زمین آسمانی مهد خور- دوستدار مهربانی خصم زور

ای ز بهر دشمنانت قعر گور- وی برای دوستانت شور و سور

کاروان زندگانیت پر سرور – دشمنانت چشمهاشان کور کور

خصم نادان قهر یزدان ننگ و زور – دور بادا دور بادا از تو دور

مهر و عزت ، فر و شوکت با شعور – مادرانند از برای چون تو پور

از برای کشور ایران زمین – هم تویی مانند یک فرخنده پور

در جوانمردی و عزت در شعور – چون سلیمانی اندر پیش مور

کودکانت سرخ چهر و خوب روی- دخترانت سرو پیکر همچو حور

اشک اشکان در هکاتم شهر پاک – وارهانید دشت ایران از ستور

بر دژان گنبد کند صد آفرین – رستم دستانت اندر جنگ تور

شد ز عمرت هفتصد ده اسپری- مر بدیدی صد هزاران ماه و خور

نام تو مانا به گیتی جاودان – یاد تو فرخنده بادا پر غرور

0 Comments:

Post a Comment

<< Home